مهاجرت افغان‌ها؛ آزمون مرگ و زندگی

بیشترِ‌ مهاجران افغان به اروپا كسانی اند كه می‌کوشند به زندگی بهتر دست یابند. اما بسیاری اوقات مجبور می‌شوند که این مسیر را به قیمت مرگ دنبال كنند.

این روزها در هرکجا و با هرکسی که هم سخن می‌شویم، روی سخن و صحبت از سرنوشت و آینده افغانستان است؛ آینده که نه چندان روشن ترسیم می‌شود و بیم و هراس آینده حتی گاهی مانع ادامه سخن می‌شود.

مأموران دولت، کارمندان موسسات خارجی، استاد دانشگاه، معلم مکتب و یا کراچی وان و اشخاص بیکار و خلاصه دارا و ندار همه این روزها بی تمایل نیستند که در مورد راه‌های رسیدن به اروپا چیزی بشنوند و بدانند و یا مسافری در این مسیر نداشته باشند.

متأسفانه رویکرد تحلیل‌ها از اوضاع کشور هرچند علمی، دقیق و کارشناسانه نیست ولی اغلب متکی به تجارب و اوضاع گذشته و کنونی کشور است که خیلی روشن و امیدوار کننده به نظر نمی‌رسد و به همین دلیل، در لابلای صحبت‌ها کمتر می‌توان روزنه‌های امیدوار کنندهٔ نسبت به حد اقل آینده‌های نزدیک پیدا کرد. همین وضعیت این روزای کشور حتی خود دولت مردان نسبت به کارکرد دولت ناراض ساخته است.

هرچند، دوسه سال قبل به راحتی می‌شد تصور کرد که احتمالا- به تعبیرحامد کرزی- کار به علف خوردن و ریاضت اقتصادی بکشید، ولی به نظر می‌رسد که جامعه و مردم احساس می‌کنند توان چنین ریاضتی را ندارند، بخصوص اینکه تحمل این همه مشقت و سختی ریشه در ضعف مدیریت دولت مردان، قدرت طلبی رهبران و ناتوانی ستون‌های امنیتی و دفاعی کشور در حفاظت از جان و مال مردم دارد.

امید مردم این روزها در حال تبدیل شدن به نا امیدی مطلق هست و همه به دنبال یافتن روزنهٔ برای نجات جان خود و عزیزان خویش هستند.

به نظر می‌رسد باغ‌های سرخ و سفید که این روزها از سوی اروپای‌ها به جوانان وجوانان کشورهای بحران زده مثل افغانستان نشان داده می‌شود، دیگر رمق‌های ضعیف امید و پایبندی باقیمانده به این کشورها را نیز از بین برده است و تعداد قابل ملاحظهٔ از شهروندان کشور به خصوص نسل جوان و نوجوان اکنون بر امید و آروزهای خویش پا گذاشته‌اند وخاطرات کودکی، نوجوانی و رویاهای شیرین گذشته و اروزهای زیبایی آینده شان را دفن کرده‌اند.

پیامدهای نا امیدی

ناامیدی، خطرناک‌ترین پدیده است که این روزها در اکثر نقاط افغانستان، اعم از شهر و روستا ریشه دوانیده است. بسیاری از سرمایه گذاران از سرمایه‌گذاری دست کشیده‌اند و مردم قرا و قصبات نیز نگران سرنوشت و تأمین معیشت خود و خانواده شان هستند.

جوانان و نوجوانان در سال جاری در مقایسه با سال گذشته کمتر در دانشگاه‌ها ثبت نام کرده‌اند و از اینکه کار و شغلی پیدا نمی‌توانند خسته و مأیوس هستند.

اکثر مطلق خانواده‌ها روزها و شب‌ها با تشویش و نگرانی می‌خوابند و در مورد امنیت اعضای خانواده خویش تشویش و نگرانی دارند. وجود نگرانی و ترس گسترده سبب شده است که زمینه برای گسترش و نفوذ نا امیدی میان شهروندان کشور بیش از پیش مساعد و تقویت شود و پیامدهای خطرناکی مانند موارد ذیل در پی داشته باشد:

1 – فساد اداری: گسترش پدیده ناامیدی پیامدهای خطرناکی از جمله گسترش روزافزون فساد اداری را در پی داشته است. بسیاری از کارمندان دولتی و غیردولتی نسبت به وضعیت آینده بیم و هراس دارند و به همین دلیل تسلیم نا امیدی شده و مرتکب فساد اداری می‌گردند.

2 – فرار سرمایه از کشور و افزایش بیکاری: جنگ و نا امنی، نا امیدی و سرخوردگی را به وجود می‌آورد؛ چیزی که قطعاً با روح سرمایه‌گذاری ناسازگار و در تضاد آشکار می‌باشد. سرمایه‌گذاری در مناطق و کشورهای صورت می‌گیرد که میزان امید به زندگی در آنجا بالابوده و انرژی مثبت امیدواری و نشاط به عنوان مهمترین انرژی محرک اقتصادی آن جامعه شناخته شود. کاهش سرمایه‌گذاری و افزایش روزافزون بیکاری خود گواهی روشنی بر وجود و گسترش پدیده نا امیدی در جامعه است که مانند ابر سیاهی خیمه انداخته است.

3 – افزایش خشونت‌های اجتماعی: نا امیدی روح و روان و صبر وتحمل جامعه را در هم می‌شکند و سبب ایجاد، گسترش و توسعه خشونت‌های اجتماعی می‌شود. کشته شدن با تبر توسط پدر، تجاوز به عنف و… و دیگر مصادق خشونت‌های اجتماعی نتیجه و محصول گسترش پدیده نا امیدی می‌باشد.

نا امیدی، مهمترین عامل فرار از افغانستان

در حال حاضر علاوه بر ظهور و گسترش پدیده‌های مختلف که ناشی و از پیامدهای پدیده نا امیدی جمعی در کشورماست، بحران فرار جوانان مهمترین و منفی‌ترین پیامد نا امیدی است.

اکثر جوانان و دیگر افراد که کشور را ترک کرده‌اند، به رسانه‌های جهانی گفته‌اند که از آینده کشور نا امید شده‌اند و آنها باور ندارند که افغانستان به سمت وضعیت امیدوار کننده در حرکت کند.

مسلماً، جنگ، نا امنی‌ها، فقر و فقدان رفاه و امکانات اولیه زندگی می‌تواند باعث ترک کشور شوند ولی برای جوانان افغانستان اصلی‌ترین عامل، از دست دادن امید نسبت به بهبود وضعیت کشور به حساب می‌رود.

وعده‌های هردو رهبری حکومت وحدت ملی مبنی برانجام اصلاحات و تحقق شایسته سالاری اکنون تقریباً پس از یکسال عملی نشدند و اختلافات دورن ارگ نیز کماکان ادامه دارد و همین وضعیت نا امیدی‌ها را تشدید کرده و جوانان و نوجوانان کشور را نسبت به بهبود یافتن اوضاع کشور بدبین و بی‌اعتماد ساخته است.

امید سازی؛ مهمترین نیاز کنونی کشور

افغانستان امروزی دچار نا به سامانی‌ها متعدد و نیازمند بهبودی در ابعاد مختلف است و اما آنچه که در این میان نقش کلیدی و اساسی دارد، ایجاد امیدواری و امید آفرینی است. جامعه امیدوار، انرژی خوشبینانه دارد و با تحمل سختی‌ها و دشواریها، نه تنها مقاومت می‌کند که راه خود را به سمت رسیدن به روزنه‌های زندگی ادامه می‌دهد.

تزریق امید در بدنه یخ زده جامعه از سوی سیاستمداران و رهبران کشور سبب می‌شود که التهاب اجتماعی به وجود آمده به تدریج فروکش کند و رمق و رونق سرمایه‌گذاری و کار و بار مجدداً جان بگیرد، جوانان از فرار کردن پرهیز می‌کنند و دریک کلام خون زندگی در کالبد جامعه جریان پیدا می‌کند.

.

Лекториум он-лайн

[youtube_channel resource=0 cache=0 random=true fetch=25 num=1 ratio=3 responsive=1 width=306 display=thumbnail norel=1 nobrand=1 showtitle=above desclen=0 noanno=1 noinfo=1 link_to=none goto_txt="Visit our YouTube channel"]

You Might Also Like

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>