کندز در آیه غلام سخی غیرت

شکل سیاسی شناخته شده در افغانستان غلام سخی غیرت نوشت: یک شعر اختصاص داده شده به حوادث غم انگیز در کندز

در رثای کندز

کندز، ای عزیز حزین غمکش،

ای پاره های دل و جان افغانستان ویران

ای شهر مهربان دیروز

در خون نشستة امروز،

در رثای تو می نالم

و از خویشتن خویش

به خاطر آدم بودن، شرمسارم!

ما کی هستیم و چی هستیم؟

این همه خشونت، خون و شکنجه،

سزاوار زمین نرم و آسمان درخشان تو نیست.

در دامن پر عطوفت تو، کندز!

کل کشور بستر راحتی می یافت

ای عزیز من،

چی اتفاق افتاد

که ناگها این گونه بی کس و بی سرور شدی

کندز، با من حرف بزن!

فرزندان دلاور تو کجا هستند؟

تا از کودکان معصوم غرقه به خون کندز دفاع کنند!

تو، پاره های جگر تمام افغانستانی

تو سرحد عشق و آرزوها

خط هستی پربار،

در جوار آمو و با انهار زلال،

و آبهای گوارا و میوه های شیرین

خربوزه عسقلانی بینظیر در دنیا،

کندز!

ای مهر درخشان تابستان

ای چمنزار پرگل بهاران،

و ای باغهای و فالزهای پربار پاییز

ای اندوه ژرف سردی زمستان

چی اتفاق افتاد؟

که این طوربی سر و صدا

بی چاوش و الوداع

کودکان و فرزندانت

از آغوش آرامبخش تو فرو افتادند

چرا این گونه پژمرده و آژند شده ای؟

کی تو را به این روزگار انداخت!

های آدمها، آدمها!

از دوستی و محبت به کندز،

چی خسارت دیده اید

که با این قساوت،

چون گرگهای گرسنه،

به جان و هستی کندز

گلوله و آتش میریزید.

خون و خیانت از کجا برمیخیزد؟

شهر کندز، کندوی ارزاق وطن من!

تو را چی شده است که این همه،

خون چکان ودردمند شده ای؟

تو که دلی باز، سینه ی فراخ و دیده گان بینا داشتی!

در آغوش گرم و صمیمیانة تو،

همه گان، خودشان را

در خانة دوست یافته بودند.

ای فرزندان کوهستانها و بیالبانها

برخیزید، برخیزید!

به نام حق و آزادی

به نام مهربانی و محبت

برتاریکی بتازید!

باواژه های عشق و امید

بر فراز میدان آزادی

پرچم افتخار را به اهتزاز درآورید!

برخیزید، برخیزید!

همه با هم

بازو در باز،

فشرده چون یک تن

بر دشمن غدار و خوناشام

بتازید، بتازید!

نابودش کنید!

کندز را نجات دهید!

که ندای زمان

و افغانستان اینست!

بگذار دیگر هرگز کسی

در رثای کندز

اندوهگین نشود،

بگذارقندز، بسان ققنوس

از زیر خاکستر،

با بالهای آتشین فتح و پیرزی،

الهامبخش خوبی و زیبایی

در این سرزمین داغدیده به پرواز آید.

کندز!

امروز در ثای تو اشک میریزم،

برای آن که فردا

در آزادی و دلاسایی تو

سرودی عاشقانه بسرایم.

.

You Might Also Like

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>