تحلیل رفتارطالبان درافغانستان بسیارمشکل شده است. ازیک طرف به دنبال مصالحه با دولت آقای کرزی هستند و ازطرف دیگر حملات خود را برای بیرون راندن نیروهای نظامی ودولتی افغان از ولایات این کشور توسعه داده اند.
سقوط قندوز در شمال افغانستان در اواخر سپتامبر نقطه اوج این تناقض رفتاری واقدامی بود. این در حالی بود که منابع دیپلماتیک غربی مقیم کابل می گویند از اوایل ماه مارچ گزارش های متعددی از تلاش های دولت آقای کرزی برای حصول یک توافق اولیه با طالبان برای مشارکت این گروه در فرآیند سیاسی کشور دریافت کرده بودند.
هر چند گفته شد عبدالله عبدالله رئیس اجرایی دولت افغانستان بر سر نحوه این مشارکت با کرزای اختلاف نظردارد.یک مقام ارشد وزارت داخله افغانستان به شرط عدم افشای نامش میگوید«ازدیدآقای عبدا… تلاش های بی ثمر آقای کرزی بدون درنظرگرفتن نقش منفی پاکستان ازیک ضعف اساسی رنج می برد وآن تمرکز بر برداشت های قومی ومحلی است تا امنیتی وراهبردی.»
اینکه کدام یک «عبدا… یا کرزی درست فکرمیکنند؟»به دلیل پیچیدگی حاکم بر شرایط افغانستان سوال ساده ای نیست. بخشی از این پیچیدگی به نامشخص بودن سیاست پاکستان ونیزاستراتژی رهبری طالبان پس ازمرگ ملا عمردراواخرماه جولای بازمی گردد.
درواقع به صورت مستقل مشخص نیست رهبری جدید طالبان اولا؛ چقدر منسجم و یکپارچه است.ثانیا؛تاکجاتحت تاثیر القاعده قراردارد.ثالثا؛به پروسه صلح تاچه میزان وجنگ چقدراعتقاد دارد.
یک تحلیلگرارشدسیاسی امورافغانستان به نیویورک تایمزگفته «معتقدم کادربالای رهبری طالبان دچارشکافی شده است که داعش ووفاداران القاعده به آن کاملا دست بالارادارند.»به همین دلیل به نظرمیرسدمسیر تحولات این کشور به نحو نگرانکنندهای درحال عقب نشینی به شرایط قبل از سال 2011 است.
البته شاید بخشی از واقعیت آنچه اکنون با آن روبهروهستیم به دیدگاه های شخصی مانندآقای عبدا… بازمی گرددکه معتقداست مشکل اصلی پاکستان وسازمان قدرتمنداطلاعاتی این کشوراست که همچنان در بدنه طالبان والقاعده حرف اول رامیزند،خصوصا که در موضوع داعش پای متحد عربستان او نیز به میان خواهد آمد.اما حتی اگر از زاویه انکار ناپذیر نقش پاکستان درافغانستان به موضوع نگاه نکنیم دلایل داخلی متعددی وجودداردکه مارانسبت به آینده افغانستان اگرنه بدبین امامسلماخوش بین نمی کند.اوایل ماه فبروری تحت تاثیر اقدامات گروه تروریستی داعش درخاورمیانه خصوصا درعراق وسوریه گزارش های متعددی ازگرایش به داعش و آنچه بیعت باابوبکربغدادی از سوی برخی اعضای طالبان و القاعده توصیف شدمنتشرگردید.
ظاهرا بخشهای عمدهای از طالبان به 3 دلیل به همراهی با داعش ترغیب شده اند.
1-فقدان یک رهبری منسجم.
2- نبود یک استراتژی روشن ازسوی رهبری جدید.
3- توان عملیاتی؛انسجام رهبری وتوان بالای مالی داعش؛ که این مورد از مهم ترین علل محسوب می شود.
سقوط قندوزدرشمال کشورودرمرزهای تاجیکستان هرچندعملیاتی بودکه به نام طالبان تمام شدامابه باوربسیاری ازتحلیلگران نظامی؛ارزیابی نوع عملیات نظامی به کارگرفته شده وسرعت آن نشان میدهدداعش درطراحی وانجام آن احتمالانقش بسیار مهمی به عهده داشته است.نگرانیاي که قبل ازسقوط شهر؛امامعلی رحمانف رئیس جمهورتاجیکستان رااوایل ماه آگوست به دیدارباپوتین در مسکو کشاندونشان داد حضورداعش وهمکاری دسته دومی طالبان با این گروه به یک بحران ونگرانی جدی درآسیای مرکزی تبدیل شده است.
شاید سقوط قندوزتنهادلیل بروزاین نگرانی نباشد اما مهمترین آن تلقی می شود.ازطرفی وقایع 20 روز اخیر در افغانستان اکنون دلایل روشنتری دربرابر ماقرارمی دهد که چرا رئیس جمهور اوباما تصمیم گرفته علاوه برحضور 1000 نظامی آمریکایی مستقردرافغانستان، تا پایان سال 2016،پنج هزارنیروی دیگردرپایگاههای بگرام،قندهار،شورآب وجلال آبادو شیندند مستقر کند. آیا اعلام اوبامابه تعهد واشنگتن به حمایت از دولت افغانستان لزوما به معنای ناامیدی ازفرآیند سیاسی آقای کرزی،تایید نظرات آقای عبدا… ونهایتااجرای موافقتنامه امنیتی ماه مارچ به شیوهای متفاوت ونهايتا بازگشت رسمی نظامی و عملیاتی به صحنه افغانستان است؟
شاید!امافکر می کنم بیشتر به دلیل نگرانی ازآینده توجیه گر این حضورشده است. عمدتا به این دلیل که درصورت قدرت گرفتن نظامی بیشترطالبان و حضورروزافزون داعش این احتمال که کشوری مانند تاجیکستان یا دیگر کشور های آسیای میانه تقاضای حضورگسترده ارتش روسیه در کشور خود را خواستارشونددورازانتطارنیست.
تجربه ناموفق آمریکا علیه داعش وسایرگروه های تروریستی؛آن چیزی نیست که کشورهای آسیای میانه وروسیه بتوانند نادیده بگیرند.
.