سلام ———-
ازاينکه نتوانستم حضورفعال درکنفرانس شما داشته باشم خيلى معذورم اما به اساس وعده اينک مقاله را روى موضوع که با من شريک کرده بوديد ، تهيه وباشما شريک ساختم .
اشتراک کننده هاى محترم سلام برشما – وقت شما بخير
قبل ازاين که مشخصا روى تروريسم وپروسه هاى سياسى داخلى افغانستان صحبت کنم لازم مى پندارم که درمورد”تروریزم و ماهیت مبهم آن در افغانستان ”
اندکى مکث نمايم :
در یک ونيم دهه گذشته مبارزه با تروریزم ، اصلی ترین شعار مقامات غربی و کشورمان در جنگ افغانستان را تشکیل می داد. با انکه در آغاز جنگ تعریف ترور و تروریزم کاملا روشن بود و همه می دانستند که جنگ افغانستان به هدف نابودی چه گروه های راه اندازی شده و چرا باید علیه تروریزم مبارزه شود.
اما هرچه از عمر این جنگ طولانی سپری شد آرام آرام ماهیت تروریزم نیز ناروشن و مبهم گشت. بطوریکه اکنون همان گروه های که در آغاز جنگ تروریست خطاب می شدند و هدف اصلی جنگ نابودی کامل آنان اعلام می شد دیگر نام و عنوان تروریست در مورد آنان غالبا شنیده نمی شود.
آنچه گفته امديم اينکه یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت در جنگ افغانستان همین مبهم بودن تعاریف از پدیده ترور و جنگ علیه تروریزم است.
پس بايد گفت که ریشه کنی تروریزم در افغانستان در صورتی ممکن است که تعریفى روشن و شفاف از پدیده ترور و مصادیق آن مشخص گردد.
از طرفی نمی توان منکر شد که ماهیت جنگ در افغانستان ماهیت تروریستی است. حملات انتحاری که در افغانستان، پاکستان، عراق؛ سوریه ،ایران و هر جای دیگر به هدف کشتار های کور راه اندازی می شود اقدامات تروریستی است. اما مشکل اساسی این است که متاسفانه بجای آنکه یک مبارزه فراگیر و جدی در هردو حوزه سخت افزار و نرم افزار علیه تروریزم راه اندازی شود تا این پدیده شوم ریشه کن گردد. هر کشوری سعی می کند این پدیده را باب میل خود تعریف کرده و از ان بهره برداری سیاسی نماید.
بگونه مثال ؛ سوری ها ریشه مشکلات شان را به ترکیه یا کشورهای دیگر مخالف خود نسبت دهد و یا افغانستان و پاکستان نیز بجای طراحی یک مبارزه مشترک و جدی با تروریزم آنرا بگونه ی دیگری تعریف کنند و همدیگر را متهم کنند.
این مسئله ضمن آنکه ماهیت تروریزم را مبهم می سازد صداقت در مبارزه با آن را نیز کاملا زیر سوال می برد.
اشتراک کنندهاى محترم کنفرانس !
و اما مشکل افغانستان بیش از دیگر کشورها است زیرا در کشورهای دیگر حد اقل یک اجماع قابل توجه در باب ماهیت تروریزم و شیوه های مبارزه با آن وجود دارد.
متاسفانه در افغانستان نه در ارائه تعریف روشن از تروریزم و نه در تعیین مصادیق، یک درک جامع و فراگیری وجود داشته ، مثلا عده ای در افغانستان طالبان را گروهی می نامند که همه روزه با راه انداز عملیات های تروریستی جان انسانهای بی گناه را به خطر انداخته و دهشت افگنی می کنند ؛ اما عده ی هم هستند که همین گروه ها را نه تنها تروریست نمی دانند که سعی بر توجیه اعمال آنان داشته و تلاش دارند آنانرا در قدرت سهیم سازند. به اين معنى که ماهیت تروریزم هنوز برای برخی روشن نیست.
البته این ابهامات در استراتیژی ها و عملکردهای کشورهای غربی درافغانستان نیز مشهود بوده است و همین باعث شده که در افغانستان استراتیژی روشن وشفافی در باب جنگ وصلح وجود نداشته باشد.
وازسوى هم عمدتا نگاه ها به پدیده تروریزم درافغانستان نگاه های ابزار گونه بوده است. به این معنا که هم آمریکا و هم کشورهای منطقه به شمول افغانستان گروه های تروریستی را ابزاری در دست رقیب می دانند.
وازجانبى ديگردرک نادرست و ضعیف از پدیده ترور، آینده و تاریخ باعث شده است که حکومت افغانستان همیشه دنبال رو طرح هایی دیگران بوده و مردم افغانستان در این میان قربانیانی بوده اند که همواره نادیده گرفته شده است.
راهکارهاى حکومت فعلى افغانستان براى زدودن تروريزم وتقويت همکارى هاى منطقوى :
خوشبختانه حکومت وحدت ملى به رهبرى محمد اشرف غنى درسالهاى اخير تلاش هاى به خرج داده تا ابهامات موجود در سیاست های جنگ وصلح در افغانستان بر طرف گردد وازبرگزارى ده ها نشست و اجلاس پر هزینه به نام صلح مانند اجلاس های گذشته که نتيجۀ مثبىت درپى نداشته ، جلوگيرى نموده است .
همچنان حکومت فعلى به اين پى برد که تلاش هایی یکجانبه حکومت افغانستان بدون آمادگی یا پذیرش مخالفین مسلح نتيجۀ درقبال نداشته بناء تلاش هايش را درجهت هاى متمرکز ساخته تا مخالفين را به ميزمذاکره بکشاند و همکارى هاى منطقوى بخصوص ميان کشورهاى همسايه دراين راستا تشديد يابد .
“تبدیل جنگ به روش سیاسی در چهار چوب فعالیت منطقه ای”
با آنکه در سال هاي اخير پروسه صلح افغانستان به يکي از مبهم ترين پروسه هاي جاري در کشور تبديل شده است؛ اما روند و چگونگي صلح هنوز هم پس از سال ها تلاش و هزينه دادن، مسير اصلي خود را باز نکرده است و افغانها هم چنان در وضعيت آزمون و خطا به سر مي برند.
آنچه همه ميدانيم اينکه تروريسم دشمن مشترک همه کشورهاي جهان و منطقه است؛ اما تنها افغانستان است که در مبارزه با آن هر روزه هزينه مي کند و ازسوى هم کمک هاي جامعه جهاني نيز دراين راستا هر روزه به افغانستان کاهش مي يابد.
افزون برهمه ، ايران سال گذشته در يک کنفرانس منطقه اي رسما از طالبان دعوت کرد و گزارش هايي مبني بر ارتباط اين کشور با طالبان وجود دارد. گذشته از اين ارتباطات رسمي منطقه و جهاني با گروه هاي تروريستي، به طور سنتي پايگاه هاي زيست و رشد تفکر افراط گرايي و فعاليت هاي بسياري از اين گروه ها در کشورهاي عربي نيز وجود دارد.
وسرانجام اينکه تمامى اين تحولات نه تنها نشانۀ از تضعيف تروريسم ندارد بلکه بيانگر تقويت و رشد تروريسم در منطقه است.
پيامد مهم رشد تروريسم در منطقه بيش از هر جاي ديگر براي افغانستان زيانبار خواهد بود. اکنون پس از سال ها مبارزه با تروريسم، افغانستان هم چنان در آتشي که تروريسم روشن کرده است مي سوزد.
به گفته رييس جمهور غنى تنها در بين سالهاي 2015 و 2016، بيش از 75 هزار شهروند افغانستان کشته و يا زخمي شده اند. اين تنها بخش کوچک و يک نمونه از هزينه هايي است که تروريسم و مبارزه با آن بر مردم و دولت افغانستان تحميل مي کند.
واما با اين همه چالش ها ،حکومت افغانستان در طي دو سال گذشته در عرصه بين المللي توانسته است توجهات را دو باره به افغانستان برگرداند .
با انکه درحال حاضر افغانستان به تنهايي در ميان بيش از بيست گروه تروريستي و حاميان آن ها گير مانده است و به تنهايي مبارزه مي کند و هر روزه ده ها قرباني مي دهد ؛امارهبري حکومت وحدت ملي تلاش هاى چشمگير به خرج داده تا جنگ به روش سیاسی در چهار چوب فعالیت منطقه ای مبدل گردد.
يکى ازگام هاى اثرگذار دراين راستا برگزارى کنفرانس پروسه کابل مى باشد که حکومت افغانستان «طرح صلح به رهبری افغانستان» را برای جامعه جهانی و کشورهای منطقه معرفی کرد.
رئیس جمهورافغانستان دراین کنفرانس هفت پیشنهاد مشخص را به طالبان پیشکش کرد و گفت که برای آغاز مذاکرات صلح با طالبان هیچ پیششرطی وجود ندارد و صلح با عزت را با آن گروه میخواهد.
وى همچنان گفت “پیشنهادات ما برای صلح این است که چوکات سیاسی صلح ایجاد شود، آتشبس اعلان شود، طالبان به حیث یک حزب سیاسی به رسمیت شناخته شوند، ترتیبات اعتمادسازی روی دست گرفته شود، و راه برای انتخابات آزاد و عادلانه هموار گردد.
بدون شک نشست پروسه کابل به رهبري و ابتکار دولت افغانستان يک گام به جلو است. اما بدون شک هنوز چالش هايي نيز وجود دارد که دولت بايد از آن ها با هوشياري تمام عبور کند.
بزرگ ترين چالش فراروي دولت افغانستان تعارض منافع کشورها و حتي در بسياري از موارد حمايت اين کشورها از گروه هاي تروريستي است.
سیاست های منطقه و جهان در مورد افغانستان
با آنکه افغانستان درچند دهۀ اخير که درگيرجنگ بوده بهترنتوانسته در روابط خود با کشور های منطقه و جهان آنگونه یی که بتواند تعریف مشخص از کشور های منطقه و جهان مبنی بر اینکه چه کشوری را دوست و کشوری را دشمن به منافع ملی افغانستان بداند نداشته است. اما حکومت افغانستان به رهبری اشرف غنیدو سه سال اخير توانست که این روابط های گسسته را با کشور های جهان دوباره پیوند بدهد و اعتماد نسبی کشور های جهان به خصوص غرب را جلب کند.
این روابط پس از امضای قرار داد امنیتی با امریکا بهبود یافت و همچنان حکومت افغانستان توانست که با استفاده از این فرصت روابط خود را کشور های منطقه نیز گسترش بدهد.
افغانستان کشوری است محاط به خشکه و نیاز است که روابط گسترده یی با کشور های جهان به خصوص منطقه داشته باشد زیرا اقتصاد افغانستان اقتصاد مصرفی است و این گونه شرایط برای افغانستان می طلبد که روابط گسترده یی تجاری؛ اقتصادی و سیاسی با کشور های جهان داشته باشد.
افغانستان اکنون بیشتر از هر زمان دیگر توانسته است که دید کشور های جهان را نسبت به افغانستان تغییر بدهد و کشور های که حامی گروه های تروریستی هستند و یکی از دلایل عمده نا امنی در افغانستان به شمار میروند را تا حدی در انزوا قرار بدهد.
کابل اکنون روابط بسیار خوبی با کشور های آسیایی میانه دارند و این کشور ها همواره اظهار آمادگی کرده اند که در بخش تجارت با افغانستان همکاری کنند که این تعهد کشور ها توانسته است افغانستان را از وابستگی به یک مسیر تجارتی رهایی بخشد.
برای بهبود و گسترش این روابط نیاز است که افغانستان در سیاست های خارجی خود مانند گذشته یک دپیلوماسی فعال و بی طرف را در پیش بگیرد تا این کشور ها هرگز احساس نکنند که تهدید متوجه آنان از خاک افغانستان است و هچنان بتواند از فرصت های به وجود آمده برای صلح افغانستان از آن استفاده موثر و کارا را انجام بدهد.
به اميد موفقيت همۀ شما
فطرى