صلح سه روزه با طالبان در روزهای عید به داغترین موضوع سیاسی در افغانستان تبدیل شده است. حالا آنکه کمتر کسی پیدا میشود که به این زمزمه باورمند باشد؛ هرچند که این حرکت نمادین با خوشبینیها و خوشباوریهای فراوان همراهی و دنبال میشود. با در نظرداشت تجربیات جنگ و صلح در چهل سال گذشته، این نوشته میپرسد که «آیا مردم افغانستان واقعاً میدانند دنبالهرو کی و در جستوجوی چی هستند؟» این پرسش شاید ساده و یا حتا سادهلوحانه به نظر برسد، اما واقعیت قضیه این است که بحث صلح با طالبان به مراتب پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. این نوشته تلاش میکند این پیچیدگی را باز نموده و آن را تحلیل و تشریح نماید.
صلح یک رفتار و جریان سیاسی است. هرچند یک کلمهی زیبا و رسیدن به آن یک هدف مثبت است، اما فرایند و برایند آن همیشه زیبا و مثبت نیستند. گذشتهی چهل سال افغانستان نشان میدهد که بهای صلح کمتر از بهای جنگ نبوده است. جنگ و صلح تولیدات سیاسی اند که به مردم عرضه و فروخته میشوند. بهای صلح مجاهدین در برابر حزب دموکراتیک خلق افغانستان/ حزب وطن، بهای آوردن صلح طالبان در برابر مجاهدین و حکومت کنونی در برابر طالبان را در ۱۵ سال گذشته مردم پرداختند و بدوش کشیدند. هزینهی صلح کنونی با طالبان را نیز باید همین مردم بپردازند. پس مردم باید جوانب این صلح را بدانند و درک نمایند. صلح با طالبان تحفهی عیدی نیست.
آیا مردم افغانستان میدانند که دنبالهرو کی و در جستوجوی چی چیز اند؟ اگر پاسخ مثبت میبود، مردم باید به هدف شان، یعنی صلح، سالها پیش میرسیدند و تا امروز در آسیاب فقر و حقارت درد نمیکشیدند. شرایط زندگی کنونی در کشور گواهی میدهد که مردم نمیدانند طرفهای مقابل جنگ و صلح کیها هستند و خودشان در پی چی چیز سرگردان اند.