پاسخ پرسش اول : نظام کنونی جمهوری اسلامی افغانستان یک نظام متمرکز ساده است. نظام های متمرکز در زمان ما موضوعیت ندارند. نمی توانند به خواست ها متنوع و گوناگون ما پاسخ بگویند.
افغانستان یک کشور کثیر المله و چند قومی است. سطح رشد اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی در همه ی ولایات افغانستان یک دست نیست، نا متوازن است. الگوی های زنده گی ما قبل قرون وسطایی و عصر جدید را همزمان میتوان در افغانستان مشاهده کرد. بنابر این فدرالیسم دموکراتیک، که قدرت را در راس و قاعده هرم عادلانه توزیع کند، با ساختار کشور ما همخوانی دارد. جامعه افغانستان به لحاظ قومی و رشد اجتماعی یک جامعه مرکب است. جمهوری دموکراتیک فدرال هم یک ساختار سیاسی – مدیریتی مرکب است. جمهوری فدرال را “جمهوری جمهوری ها” میگویند. پس نظامیکه حزب ما پیشنهاد میکند مدرن تر و کارا تر از رژیم کنونی کابل می باشد. فدرالی شدن افغانستان دو خواست مهم مردم ما را تحقق می بخشد که عبارت اند از:
1 – حل دموکراتیک مساله ملی – مساله اقوام.
2 – حل دموکراتیک حقوق شهروندی
علاوه بر این دو خواست اصولی و استراتیژیک راه حل معضل و مشکل طالبان هم است. ما میخواهیم با عملی کردند فدرالیسم زمینه را برای حضور قانونمند و صلح آمیز طالبان در مناطقی که قدرت دارند فراهم نماییم. به ویژه در جنوب و جنوب شرق افغانستان. به این معنا که اگر طالبان در انتخابات ایالتی فدرال بتوانند رای بگیرند می توانند حکومت های ایالتی فدرال را مدیریت کنند و در چهار چوب قانون اساسی فدرال افغانستان به قانون گذاری های ایالتی بپردازند و ارزش های دینی و عرفی خود را حفظ کنند. به این ترتیب می خواهیم و می توانیم رقابت و دشمنی میان اقوام افغانستان را به رقابت های سالم و سازنده ی اقتصادی و اجتماعی میان ایالات فدرال افغانستان تبدیل کنیم در غیر آن افغانستان با خطر تجزیه رو به رو میشود. برای تطبیق سیستم فدرالی چند راه در اختیار داریم.
1 – تدویر لویه جرگه
2- مراجعه به آرای مردم – رفراندوم
3 – اعمال قهر و فشار بر حکومت مرکزی از طریق سازماندهی مبارزات مدنی و در صورت لزوم ( مخالفت حکومت مرکزی) سازماندهی نبرد های مسلحانه برای تحقق عدالت قومی.
ما همین اکنون افغانستان را به ده ایالات فدرال تقسیم کرده ایم.
اندیشه ی فدرالی کردن افغانستان، موجب محلی شدن و محدود تر شدن عرصه سیاست و مدیریت بحران میشود به این معنی که در چهارچوب سیاست کلی می توان مسایل و مشکلات را موردی و محدود تر مطرح کرد.
اندیشه توزیع قدرت و ثروت به حکومت های محلی فدرال نیروی های رادیکال مذهبی را در جهت دفاع از خواست های اقوام تقسیم و هدایت میکند و سمت میدهد. در نهایت کار، افراط گرایان نمی توانند همه ی مردم و اقوام را در تحت یک شعار رادیکالیستی واحد متحد کنند.
نیرو های متحد افراطی در نتیجه به واحد های قومی و زون های اقتصادی فدرال تقسیم میشوند و در خواست های برابری قومی و ایالتی خود جذب میگردند. افراط گرایان خود به خود تضعیف میگردند.
به طور نمونه مثلاً حزب کنگره ی ملی میتواند با طالبان زون فدرال کندز، تخار و بدخشان بر سر منافع مشترک در آن زون کفتگو کند در حالیکه همین کار در سطح کل افغانستان مشکل خواهد بود.
طرح فدرالی شدن افغانستان انگیزه ی جدید و شور و شوق سیاسی نوین ایجاد میکند. چرا که خود این طرح فدرالی شدن افغانستان یک طرح جدید است. ایالاتی که به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رشد یافته تر اند، مثل زون های بلخ و هرات و کابل و شمال کابل به سرعت در مسیر ترقی و دموکراسی قرار میگیرند و به فدرال های نمونه تبدیل میگردند، که طبعیتاً نیرو های بنیاد گرا را در مناطق تحت کنترول شان در برابر خواست های نوین مردم شان قرار میدهند، و در نهایت مجبور میشوند با الگوی های بلخ و هرات خود را همآهنگ بسازند و از افراط گرایی فاصله بگیرند.
Read More...